زره ساز و کسی که زره می سازد. (ناظم الاطباء). معروف. (آنندراج). زراد. دراع. سراد. زره باف. آن که زره سازد. نساج. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : باد زره گر شده ست آب مسلسل زره ابر شده خیمه دوز باغ مسلسل خیم. منوچهری (یادداشت ایضاً). از زره گر، زره طلب نه جوال. سنائی (ایضاً). ای زلف یار من زرهی یا زره گری یا پیش تیر غمزۀ دلبر زره دری. ادیب صابر (ایضاً). در ملک دشمن از تف قهر تو آب تیغ ز انگشتهای دست زره گر فروچکد. طالب آملی (آنندراج). رجوع به زره و دیگر ترکیبهای آن شود
زره ساز و کسی که زره می سازد. (ناظم الاطباء). معروف. (آنندراج). زراد. دراع. سراد. زره باف. آن که زره سازد. نساج. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : باد زره گر شده ست آب مسلسل زره ابر شده خیمه دوز باغ مسلسل خیم. منوچهری (یادداشت ایضاً). از زره گر، زره طلب نه جوال. سنائی (ایضاً). ای زلف یار من زرهی یا زره گری یا پیش تیر غمزۀ دلبر زره دری. ادیب صابر (ایضاً). در ملک دشمن از تف قهر تو آب تیغ ز انگشتهای دست زره گر فروچکد. طالب آملی (آنندراج). رجوع به زره و دیگر ترکیبهای آن شود
خواجه علی ارده گر، اصفهانی یکی از مهندسان خراسان بعهد سلطان ابوسعید تیموری که بقوت ذهن و دقت طبع، امور عجیبه ظاهر میکرد. وی در یک شیشه سی ودو جماعت محترفۀ صنعت پیشه را که در کار خانه آفرینش موجود بودند، بحیز ظهور آورد چنانکه سی ودو دکان و کارخانه گشوده هر پیشه وری به مهمی که مخصوص او بود، مشغولی میکرد و بعضی از آن صور که در صنعت بحرکت احتیاج داشتند مثل خیاط و نداف و نجار و حداد بهیئتی جنبش ایشان را مرقوم قلم تصویرگردانیده بود که در آینۀ خیال صورتی از آن زیباتر نمی نمود. سلطان سعید چون آن تعبیۀ غریبه را مشاهده فرمود، بغایت متعجب گشته درباره آن نادرۀ دوران اصناف تحسین و احسان بتقدیم رسانید. (حبط ج 2 ص 234)
خواجه علی ارده گر، اصفهانی یکی از مهندسان خراسان بعهد سلطان ابوسعید تیموری که بقوت ذهن و دقت طبع، امور عجیبه ظاهر میکرد. وی در یک شیشه سی ودو جماعت محترفۀ صنعت پیشه را که در کار خانه آفرینش موجود بودند، بحیز ظهور آورد چنانکه سی ودو دکان و کارخانه گشوده هر پیشه وری به مهمی که مخصوص او بود، مشغولی میکرد و بعضی از آن صور که در صنعت بحرکت احتیاج داشتند مثل خیاط و نداف و نجار و حداد بهیئتی جنبش ایشان را مرقوم قلم تصویرگردانیده بود که در آینۀ خیال صورتی از آن زیباتر نمی نمود. سلطان سعید چون آن تعبیۀ غریبه را مشاهده فرمود، بغایت متعجب گشته درباره آن نادرۀ دوران اصناف تحسین و احسان بتقدیم رسانید. (حبط ج 2 ص 234)
زره پوشیده. زره دار. (ناظم الاطباء). دارع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زره دار: که دیده ست مشک مسلسل زره سا که دیده ست ماه منور زره ور. لبیبی (یادداشت ایضاً) گفت آن زره وران ز بر هر یکی کنید گفتم بتان مملکت آرای رزمخواه. فرخی. تیغها صیقل خورشید سپر کش گردند تیرها دامن گردون زره ور گیرند. سیدحسن غزنوی. ای زلف یار من زرهی یا زره گری یا پیش تیر غمزۀ دلبر زره وری. ادیب صابر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اندرین هفته بتخت آمدی از جامۀ خواب به دگر هفته زره ور شوی و جوشن پوش. سوزنی. زره ور سبک چون کبوتر ولیکن بر او بر زره همچو دام کبوتر. ؟ (از تاج المآثر). از بس زره وران که بخاک آوری ز زین. ؟ (از تاج المآثر). و گروهی چون آب از باد، زره ور. (تاج المآثر)
زره پوشیده. زره دار. (ناظم الاطباء). دارع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زره دار: که دیده ست مشک مسلسل زره سا که دیده ست ماه منور زره ور. لبیبی (یادداشت ایضاً) گفت آن زره وران ز بر هر یکی کنید گفتم بتان مملکت آرای رزمخواه. فرخی. تیغها صیقل خورشید سپر کش گردند تیرها دامن گردون زره ور گیرند. سیدحسن غزنوی. ای زلف یار من زرهی یا زره گری یا پیش تیر غمزۀ دلبر زره وری. ادیب صابر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اندرین هفته بتخت آمدی از جامۀ خواب به دگر هفته زره ور شوی و جوشن پوش. سوزنی. زره ور سبک چون کبوتر ولیکن بر او بر زره همچو دام کبوتر. ؟ (از تاج المآثر). از بس زره وران که بخاک آوری ز زین. ؟ (از تاج المآثر). و گروهی چون آب از باد، زره ور. (تاج المآثر)
عمل زره گر. زره ساختن. زره بافی. زره سازی: خدای تعالی آهن را فرمانبر داروی (داود) کرد تا در دست وی همچون خمیر و همچون موم شد و جبرئیل را بفرمود تا وی زره گری بیاموخت. (ترجمه طبری، بلعمی). در کار من فتاده زره وار صد گره تا پیشه کرد زلف سیاهت زره گری. رشید وطواط. ساخت فروکند ز اسب، آینه بندد آسمان صبح قبا زره زند، ابر کند زره گری. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 426). رجوع به زره و زره گر شود
عمل زره گر. زره ساختن. زره بافی. زره سازی: خدای تعالی آهن را فرمانبر داروی (داود) کرد تا در دست وی همچون خمیر و همچون موم شد و جبرئیل را بفرمود تا وی زره گری بیاموخت. (ترجمه طبری، بلعمی). در کار من فتاده زره وار صد گره تا پیشه کرد زلف سیاهت زره گری. رشید وطواط. ساخت فروکند ز اسب، آینه بندد آسمان صبح قبا زره زند، ابر کند زره گری. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 426). رجوع به زره و زره گر شود
نام ولایتی است: زره گران و تبرسران نام دو ولایت است در طرف دربند شیروان. (انجمن آرا) (آنندراج) : باکو به بقاش باج خواهد خزران و ری و زره گران را. خاقانی
نام ولایتی است: زره گران و تبرسران نام دو ولایت است در طرف دربند شیروان. (انجمن آرا) (آنندراج) : باکو به بقاش باج خواهد خزران و ری و زره گران را. خاقانی
قره دره، دهی جزءدهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در42 هزارگزی شمال ضیأآباد و 2 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از رود خانه یوزش باش چائی و محصول آن غلات و عدس دیمی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان ریسمان بافی و جوال بافی است. این ده کنار راه شوسۀ قزوین به رشت واقع است. ساکنین از طایفۀ غیاثوند هستند و تغییر مکان نمیکنند. آثار قلعۀ خرابه ای به نام قزقلعه در مجاور آبادی روی کوه دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) یکی از دههای فخر عمادالدین در استرآباد. (مازندران و استراباد رابینو ص 170)
قره دره، دهی جزءدهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در42 هزارگزی شمال ضیأآباد و 2 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از رود خانه یوزش باش چائی و محصول آن غلات و عدس دیمی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان ریسمان بافی و جوال بافی است. این ده کنار راه شوسۀ قزوین به رشت واقع است. ساکنین از طایفۀ غیاثوند هستند و تغییر مکان نمیکنند. آثار قلعۀ خرابه ای به نام قزقلعه در مجاور آبادی روی کوه دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) یکی از دههای فخر عمادالدین در استرآباد. (مازندران و استراباد رابینو ص 170)